دسته : زبان و ادبیات فارسی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 14 KB
تعداد صفحات : 13
بازدیدها : 255
برچسبها : دانلود مقاله
مبلغ : 3000 تومان
خرید این فایلمولوی و استعاره های عشق
قسمتهایی از متن:
ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو؟
این شعر با ریتم های موزون و رقصنده ای ادامه می یابد تا از اعمال اعجازآمیز عشق که تلخی را شیرین می کند و هر ذره ای را بحرکت در می آورد و به درختان رقص می آموزد و بدون آن زندگی هیچ لذتی ندارد سخن بگوید :
من آزمودم مدتّی بی تو ندارم لذتّی کی عمر را لذّت بود بی ملح بی پایان تو
رفتم سفر بازآمدم ز آخر بآغاز آمدم در خواب دید این پیر جان صحرای هندوستان تو
هندوستان در اینجا همچنانکه اغلب در ادبیات قرون وسطایی فارسی آمده بمعنای خانه ی ازلی است که روح طی یک رویای سرورانگیز ناگهان آن را بیاد می آورد و این همانجایی است که روح بازگشت بیدرنگ به آن را آرزو می کند و با پاره کردن زنجیرهای مادی همچون پیل از وطن دورمانده ای بسوی جنگل آغازین خود می شتابد . مولوی در اینجا این شعر جذاب و طولانی را که بنظر می آید یکی از اشعار پیشین اوست با پذیرفتن دوبارهی عجز و ناتوانی خویش در توصیف قدرت اسرار آمیز عشق که جمع کاملی از اضداد است بپایان می رساند :
از بس که بگشادی تو در در آهن و کوه و حجر
چون مورشد دل رخنه جو در طشت و در پنگان تو
گر تا قیامت بشمرم در شرح رویت قاصرم
پیموده کی تاند شدن ز اسکّرهی عمان تو
...
گاه مولوی تصاویر غریبی از ماهی را می بیند كه خود اقیانوس است همچون عاشقی که در عشق و برای زندگی می کند . در این اقیانوس آغاز و سرانجام هر چیزی عشق است و همچون رودهایی که به دریا می ریزند ، کلمات هیچ نیستند مگر آبهایی از این اقیانوس . بعدأ دوباره ، عشق به صورت (مانند سیل ارواح مادام گویون ) سیلاب نیرومندی ظاهر می شود که هر چیزی را از پیش روی بر میدارد و وجود خارجی انسان را کاملأ نابود می سازد . عشق همچو آتش هر عیب انسان را می سوزاند در حالیکه عشق به مشابهی آب هر چیزی را پاک میسازد . عشق متمایل است گناهان عاشقان را از طریق آلودگی پاک سازد . مولوی یکبار دیگر تأکید می کند :
(چون برای ارواح در حمام گرم عشق هیچ حجابی وجود ندارد ـ من که تصویری در حمام نیستم ـ چرا نبایستی لباسهایم را پاره نکنم و از هم ندانم ؟)
عشق یا معشوق می توانند باران باشند ، چون عاشق (همچون ابرهایی است که از اقیانوس عشق آبستن است ) . این استعاره اغلب در ارتباط با پیامبر بکار برده می شود و بخصوص از این جهت مناسبت دارد که وقتی ابرهای عشق فرو می بارند زمینی مرده سرسبز و حاصلخیز می شود :
(چقدر شادمان است چمنزاری که در آن گلهای سرخ و نسترن از آب عشق می رویند و آهوان صحرا به چرا مشغولند !)
بنابر این ، چمن و برگ های درختان به مثابه نمادهایی از انسان باید شادمانه باران را تحمل کنند اگر چه ممکن است لحظاتی در زیر ضربات آن کوبیده شوند .
به گونهی قابل فهمی ، البته مثبت ، همه جنبه های عشق در نماد آب قویتر از نماد آن در آتش اند مقایسه ها آسان ارائه می شوند : عشق ، آب حیات واقعی است که در دل ظلمت پنهان است . عشق سرمدی همچون کشتی نوح می تواند عاشق را از غرق شدن در میان سیلابهای جهان نجات بخشد . آیا عشق در حالت مستی و بیخبری در کشتی عشق آرام بخواب نرو نمیرود ؟ آب مایه زندگی است :
(در میان شن های سوزان صحرا تو ابرهای عشق را می بینی که با صدایی رعد آسا فریاد بر می آورد) . و بزودی ، صحرای مرده پر از گل و سبزی می شود . و بسیار شبیه نماد آب ، تصویر باغ است :
(بهار عشق به بوستان روح در آمد.)
در اینجا توصیفات مولوی زنده تر و پویا ترند ، مخصوصأ زمانی که نسیم بهاری عشق که درختان را به رقص در می آورد می سراید . او می بیند که :
نسیم عشق ما را [ همچون درختان ] زرد و سبز می سازند . ...
...
خرید و دانلود آنی فایل